"
""من""ام را گم کرده‌ام.
جایی که نمی‌دانم کجاست، رو به روی کسی که نمی‌دانم کیست، کفش‌های عادتم را پا به پا پوشیده‌ام.
هی تو!
         تو آخرین وسوسه‌ی شب‌نشینیِ اشک‌هایم نبودی؟ آخرین دوستت دارم‌هایم برای تو نبود؟

لای شبدرهای کاغذی پرسه می‌زنم... گم کرده‌ام کسی را.. چیزی را.. تکِ بی‌تکراری را..

+کجاست و که بود؟           - نمی‌دانم.
+ بگرد و بگو!               - نمی‌یابم.
+ دختری ز جنسِ معجزه‌ی شرقی..؟ بوسه‌ای به طعمِ عطشِ غربی..؟
- شاید.
+ عطرِ آغوشِ بی‌خستگی که نبود؟
- نه، نبود.
+ رنگ دل یا که دل‌بستگی که نبود؟
- ...
+ رنگِ رویا..؟ صبحِ دریا..؟
   عطرِ گل‌ها..؟
   شالِ ترمه از کشمیر؟
- نه، نداشت.
+ همرهِ راهِ بی‌سرانجامی؟
- نه نبود، نه نداشت، نه نبود.. به خدا من نمی‌دانم.
+ پشت دروازه‌ی جنون گشتی؟
- اولِ ردّ ِ بی‌مردمی؟ آری!
+ سایه‌ی عشق، سان دیدی؟
- لابه‌لای جنگلِ عاصی!؟
+ نقطه از پیله‌تووی تنهایی..
- تا تهِ مرگِ بی‌قراری‌ها....
.
.
""من""ام را گم کرده‌ام.
جایی که نمی‌دانم کجاست، رو به روی کسی که نمی‌دانم کیست، کفش‌های عادتم را پا به پا پوشیده‌ام. این بی‌وزنی‌ها به دلم نمی‌نشیند. بی‌حوصلگی از سر و کول تنهایی‌ام بالا می‌رود و من، ثانیه به ثانیه بیشتر به خلوتم خو می‌گیرم.


صبر کج‌دار و مریزم بوی پاییز نم کشیده می‌دهد.. لنگه کفش‌های طاقتم کو؟

"
بازگشت به نوشته‌ها