"
در میان کلبه‌ای متروک / رو به سوی جنگلی تاریک
من نشسته بر در کومه / آسمان صاف و کمی دل‌گیر
زوزه‌ی گرگی چه بی‌پروا / ساده پر کرد جنگل خاموش
اسب را دیگر هراسی نیست / همدم غربش همین نجواست
*
من چه آسان دل بریدم من...
تل هیزم روبروی پشت
او که این‌سان جنگلی جان داد / این تبر بر دوش - زخمی از آدم‌ها / بغض خود در او فرو می‌ریخت
من چه دل‌ها من بریدم، من!
*
روزگاری صبح را سوت قطاری بود / خلوت روز پر هیاهو بود
اینک اینجا / چون چکاوک / با پرستوهای کوچک / نغمه‌ی آزادی
بی‌نگاهی که دلم لرزد / وه چه ساده ترس را کشتم
من چه آسان دل بریدم من...
*
همدم تنهایی‌ام اسب است / بی‌وفایی را نمی‌داند / بی‌وفایی را نمی‌فهمد
گاه و بی‌گاه / هر زمان بر در زنم
ناله‌ای را در سرش خوانم / از برم هرگز فراری نیست

آن‌که از من عهد عاشقی می‌خواست / با غبار کوچه در بادی فرامُش شد
من زتقصیرش / قصر نقص عاشقی را / در میان بیشه‌ای بی‌رود علم کردم
من چه آسان دل بریدم من...
*
کار هر روزم
زخمه‌ی دل با تبر بر بی‌گناهی من فرود آرم
ضخمه برگیرم، کمی با این قناری / ناله‌ی عشقی همی خوانم
آن نجابت پیشه را، همدم تنهایی‌ام خوانم
قطره‌ای آب ذلال / از دل چاه سیه بیرون کشم
و به بازگشتی دوباره من بیندیشم
*
شایدی
این روح سرد و بی‌شقاوت کز آدمی مانده
در ته ژرفش
چون این چاه
قطره آبی همچنان باقی‌ست
*
من چه ساده دل بریدم من...
دل بریدم تا بیندیشم... / دل بریدم اشک‌ها جاری‌ست
*
دل بریدم تا که خود یابم / ناله‌ی گرگی صدا دیدم
دل بریدم با قناری نغمه‌خوان گردم / پر پروازش شکسته / کنج این زندان رها کردم ...
*
من ستاره جست و جو کردم
از پی این شاخه‌های خشک
ماه هم دیگر نمی‌تابد.
"
بازگشت به نوشته‌ها