آخه این قصّه که..!
"
بگذار برای یک‌بار هم که شده من ناز کنم و تو ناز مرا بخری.
یک‏‌بار هم من گوشه بگیرم و تو به اسم صدایم کنی و لبخند، ساده ترین لب‌خنده ات را هم که پیش‌رویم بگذاری، من می‌شوم فدای تو، تو بشو جان من، تا هر کجا که دوست داشته باشی، ته دنیا، آخر زمان، پایان قصّه، هر کجا که میل تو باشد همراهت می‌شوم.
هه! قرار بود من ناز کنم و تو ناز مرا بکشی‌ها، یادت هست؟
"
بازگشت به نوشته‌ها